کد خبر:1914
پ

به گزارش “روزانه نیوز” عبدالله عبداللهی در یادداشت خود در خبرگزاری تسنیم بیان کرد: برنامه گفت‌وگو محور شوکران که از شبکه چهارم سیما و با اجرای آقای پیام فضلی‌نژاد پخش می‌شود، قرار بود هفته گذشته در بیست‌وپنجمین شماره‌اش مصاحبه‌ای با خانم شیرین هانتر را روی آنتن ببرد؛ امّا در آخرین ثانیه‌ها این مسئله منتفی و به صورت زیرنویس اعلام شد که به زمان دیگری موکول شده است. این مسئله با توجه به مخالفتی که روزنامه کیهان با پخش این گفتگو انجام داده بود به یکی از مسائل مورد بحث در هفته گذشته تبدیل شد. کیهان در شماره 29 آذر خود با تیتر «دلال رابطه با آمریکا و اسرائیل در برنامه تلویزیونی؟» به شدت از تصمیم شبکه چهار برای پخش این گفتگو انتقاد کرده و به سابقه‌‌ و رزومه ی خانم هانتر پرداخته بود. این روزنامه نوشته است: دعوت از این عنصر وابسته به نهادهای حاکمیتی و امنیتی آمریکا، به‌خودی‌خود و فی‌نفسه نوعی قبح زدایی از حضور چنین افرادی در فضای فرهنگی و رسانه‌ای ایران محسوب می‌شود. برای این‌گونه عوامل خودفروخته مهم نیست که در چالش احتمالی- البته اگر مقصود چالش باشد!- محکوم شوند، بلکه آنچه برای سازمان‌های جاسوسی دشمن از جمله سازمان «سیا» اهمیت دارد، حضور عواملش در شبکه تلویزیون رسمی ایران است و تعجب‌آور است که نکته‌ای به این بدیهی از نظر برنامه‌ریزان مورد اشاره دور مانده باشد!

کیهان یک روز پس از عدم پخش این گفتگو هم نوشته بود که در پی اطلاع‌رسانی کیهان از گفت‌وگوی یکی از برنامه‌های سیما با عنصر وابسته به مراکز امنیتی آمریکا، پخش این برنامه متوقف شد“.

مشخص نیست که آیا صرف مخالفت کیهان با پخش این برنامه عامل اصلی در عدم نمایش آن بوده و یا در صداوسیما مخالفان جدی دیگری هم بوده‌اند که از خبر کیهان هم بهره گرفته‌اند. و اساساً مسئله‌ی این متن بررسی نحوه مواجهه کیهان با این برنامه نیست، بلکه نگاهی است که بعضاً به رسانه در کشور وجود دارد و کیهان هم در این مورد احتمالاً با همین نگاه به مخالفت با این قسمت شوکران برخاسته است.

آنطور که به نظر می‌رسد، این نوع نگاه، رسانه را به لحاظ ماهیت، ضرورتاً «منبع‌ مشروعیت» تلقی می‌کند؛ به این معنا که اگر رسانه‌ای با فردی گفتگو کرد، همین مسئله فی‌نفسه و فارغ از هر فاکتور دیگری به معنای مشروعیت دادن به آن فرد تصور می‌شود. بر همین اساس است که کیهان می‌نویسد حضور این فرد به‌خودی‌خود و فی‌نفسه نوعی «قبح‌زدایی» است. این نگاه ناشی از یک «تصور مکانیکی» درباره نقش رسانه است. رسانه می‌تواند در مشروعیت بخشی یا مشروعیت زدایی از یک اندیشه یا نهاد یا فرد نقش داشته باشد، اما اینکه تصور کنیم هر گفتگویی با هر فردی به معنای مشروعیت بخشیدن به اوست و حذف او از کنداکتور ضرورتاً مشروعیت او را هم منتفی می‌کند، ساده‌سازی ماهیت رسانه است.

برخلاف این نگاه مکانیکی، باید به «معنا»ی حضور و یا گفتگو با هر فردی در رسانه توجه شود. و البته برای این منظور نمی‌توان همیشه یک گفتگو را به نحو نقطه‌ای مدنظر قرار داد؛ بلکه باید آن را در درون یک چارچوب، ارزیابی و معنادار کرد. درباره همین گفتگو با خانم شیرین هانتر بسیار بعید است که مخاطب با مشاهده آن احساس کند که نسبت به همکاری با سازمان سیا و یا عضویت در شورای ایرانیان آمریکا یک نوع قبح‌زدایی صورت گرفته و یا به آن مشروعیتی تزریق شده است! یک رسانه از جمله سازمان صداوسیما می‌تواند و حتی در مواقعی «باید» بتواند با رئیس سازمان سیا هم گفتگو بگیرد و او را به چالش بکشد، اما هیچ مشروعیتی هم به او نبخشد.

البته این بدان معنا نیست که رسانه باید با هر فرد و مقامی در تعامل باشد و گفتگو بگیرد و یا بالعکس؛ مثلاً تردیدی نیست که گفتگوی تلویزیون ایران اینترنشنال با سرکرده گروهک تروریستی الاحوازیه بعد از اقدام تروریستی این گروه در اهواز مثالی از مشروعیت بخشی و نیز به نوعی همکاری این تلویزیون با گروهک تروریستی بود. امّا مسئله این است که نباید این دایره را آنقدر تنگ کرد که تصور کنیم هر نوع گفتگوی رسانه با هر مقامی به همین معنا تلقی می‌شود. بلکه همچنان که تاکید شد، در این موارد، «معنا»یی که مخاطب از این تعامل برداشت می‌کند مهمترین فاکتور در ارزیابی است.

مسئله‌ی بعدی نوع نگاه به «کارکرد» رسانه است؛ برخی تصور می‌کنند یک رسانه در تک تک گزارشها و گفتگوهایی که مخابره می‌کند باید تمام ملاحظات عالم امکان را مندرج و تمام راهبردها را یک جا محقق کند. بر همین اساس است که برخی در مقام دفاع می‌گویند اگر برنامه شوکران در این گفتگو توانسته باشد مصاحبه‌شونده را نابود و منکوب کند خوب است پخش شود و در غیر این صورت حتی اگر نتیجه 90 به 10 به سود مجری شوکران باشد هم قابل قبول نیست! تجربه نشان داده است که این نگاه صفر و صدی به رسانه، نه به نتیجه‌ی صد، بلکه غالباً به امتیاز صفر منتهی می‌شود. چرا که رسانه را از یک فاکتور کلیدی و اساسی‌اش که داشتن «مرجعیت» است محروم می‌کند. کارکرد اصلی رسانه تاثیرگذاری در دو حوزه‌ی تصمیم‌گیران(امر سیاسی) و افکار عمومی(امر اجتماعی) است و رسانه برای این منظور مهم غیر از اندیشه و ایده‌ی مترقی، باید مرجعیت لازم را هم داشته باشد تا بتواند با زبان و فرم‌های جذاب، پیام خود را به مخاطب‌اش عرضه کند و البته پیش از آن باید اساساً مخاطبی وجود داشته باشد. در دنیای جدید که دیگر تصویر «بوق» داشتن از رسانه قاعدتاً باید به تاریخ سپرده شده باشد، رسانه‌ای که نتواند با گروه‌ها و اندیشه‌های مختلف و متضاد تعامل داشته و نهایتاً، در مقام برآیند، موضع‌گیری و ایده‌ای که خود بدان اعتقاد دارد را دنبال کند، اساساً از رسانه‌بودگی خود را تهی کرده است.

به عنوان نمونه در این میان می‌توان به گفتگوهای متعدد رسانه‌های غربی با مقام‌های ایرانی اشاره کرد. مثلاً به احتمال زیاد مخاطب بارها و بارها دیده است که رسانه‌های بزرگ غربی با مقام‌هایی از ایران، مانند رئیس‌جمهور، وزرای خارجه، دبیر شورای عالی امنیت ملی، دبیر شورای حقوق بشر قوه قضائیه و دیگران گفتگو کرده‌اند؛ اما در این گفتگوها اولّاً خود را موظف نمی‌دیده‌اند که یا مقام ایرانی را از بیخ منکوب و یا پخش گفتگو را منتفی کنند و ثانیاً این گفتگوها ضرورتاً به معنای مشروعیت بخشی یا سلب مشروعیت از این مصاحبه‌شوندگان ایرانی نبوده بلکه رسانه‌های مورد اشاره این مصاحبه‌ها را به عنوان بخشی از رویکرد و جریان‌سازی خود درباره ایران در نظر گرفته‌اند./تسنیم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید