کد خبر:20856
پ

در طی سال های گذشته در منطقه خاورمیانه شاهد سه محور مهم و تعیین کننده هستیم:

محور نخست: ایران و شبه نظامیان نیابتی همسو با آن در عراق، سوریه، لبنان و یمن

محور دوم: کشورهای انقلابی و حامی اخوان المسلمین به خصوص ترکیه و قطر

محور سوم: کشورهای محافظه کار و حامی رژیم استبدادی به خصوص عربستان سعودی و امارات متحده عربی

به گزارش روزانه نیوز ، از زمان قیام های مردمی عرب؛ محورها وارد ائتلاف های مختلفی با یکدیگر شده اند و از طرق گروه های نیابتی یا به شکل مستقیم همانطور که در تحریم قطر دیده شد علیه یکدیگر به رقابت و منازعه پرداخته اند. روابط محورها با یکدیگر بر اساس رقابت است نه خصومت ؛ اما این امر محتمل است که به جنگ مستقیم منجر شود. در دوران دولت ترامپ؛ استراتژی فشار حداکثری با تضعیف محور ایران؛ رقابت بین محور انقلابی و محور وضع موجود را افزایش داده است. از زمان قتل خاشقچی تا جنگ لیبی و سوریه یا اختلاف در شرق مدیترانه و بحران لبنان؛ این محورها با یکدیگر درگیر شده اند. با این وجود؛ قبل از دولت ترامپ این دو محور برای محدودسازی ایران در سوریه و مکان های دیگر با یکدیگر همکاری کرده اند.

در آن زمان تهدید ایران منبع اصلی نگرانی ریاض بود؛ اما پس از پیروزی بایدن؛ این تهدید کمتر شده است. در این میان؛ امارات متحده عربی زمام امور را به دست گرفت و خود را محور وضع موجود اعلام کرد. اما اکنون اختلافات بین ریاض و ابوظبی در یمن آشکارتر شده ؛ جایی که شورای انتقالی جنوب تحت حمایت امارات ، دولت مورد حمایت عربستان را در یمن تضعیف کرده است. از سوی دیگر امارات متحده عربی، ترکیه را به عنوان تهدید اصلی برای پادشاهی های خلیج فارس در نظر گرفت و سعی در جلب رضایت ایران داشت. امارات متحده عربی جز سومین بازار صادراتی و دومین بازار بزرگ واردات ایران است. در میان سه محور فوق؛ ضعیف ترین انسجام در محور وضع موجود است.

عربستان و امارات متحده عربی در مقابله با ترکیه و قطر دارای منافع مشترکی هستند و آن ها را به عنوان تهدیدی برای رژیم های خود قلمداد می کنند. این اختلاف به لطف فشار حداکثری ترامپ علیه ایران کاهش یافت؛ اما با ظهور دولت جدید بایدن این مسئله ممکن است با تغییر و تحول همراه شود. همسویی سریع امارات و اسرائیل توسط عربستان سعودی که خود را نمانیده مسلمانان اهل سنت می داند؛ دشوار خواهد بود. عربستان سعودی اکنون در آستانه تصمیم گیری است یا ریاض به مخالفت با ترکیه و قطر ادامه خواهد داد یا برای محدودسازی ایران با آن ها همکاری خواهد نمود. تحولات کنونی در راستای صلح با ترکیه و پیشرفت در مسئله حل و فصل مناقشه قطر ممکن است شاخص مهمی برای این امر باشد اما هنوز نتیجه گیری قطعی در این مورد زود است.

در این راستا روابط شخصی بین محمد بن سلمان و محمد بن زاید می تواند مانع این امر شود؛ زیرا محمد بن سلمان برای تقویت موقعیت خود در عربستان بیش از حد در روابط خود با امارات سرمایه گذاری کرده است. امارات متحده عربی می تواند از قدرت لابی گری خود در واشنگتن دی سی استفاده کند تا دولت بایدن را متقاعد سازد که منافع عربستان را جدی تر گرفته و احتمال تحریم عربستان را محدود نماید. بنابراین اگر امارات نتواند عربستان را متقاعد سازد ؛ محور وضع موجود با خطر فروپاشی همراه است و ممکن است محورهای جدیدی از آن شکل بگیرد. با توجه به اینکه امارات پس از توافق نامه آبراهام متحد جدیدی را در منطقه پیدا کرده؛ ممکن است محور جدیدی از سوی اسرائیل و امارات شکل بگیرد  زیرا اسرائیل هم خواهان محدودسازی ایران می باشد. بنابراین عربستان پس از مصالحه با ترکیه و قطر تلاش می کند زمینه جدیدی را برای خود پیدا کند. با این حال ، همه اینها در حال حاضر فقط یک سناریوی فرضی است. فقط پس از آغاز به کار دولت بایدن و سیاست های اولیه آن در قبال خاورمیانه این پویایی روشن تر خواهد شد. این سیاست های بایدن است که سرنوشت ائتلاف های منطقه را تعیین می کند.

منبع: تی آرتی ورلد

نویسنده: عمر اوزکیزیلچیک تحلیلگر مسائل خاورمیانه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید